{شعری از کتاب اتاق پرو از شاعر گرانقدر و گرانمایه دوست عزیز جناب آقای مهدی اشرفی}

هر بار

عکسی از تو را

در رودخانه غرق می کنم

کمی پایینتر

جنازه ی عکاسی را

از آب بیرون می کشند



حالا

این مرد

غرق شده است

در میز و صندلی اداره اش



آن زن

غرق شده است

در آینه ی توی کیف



و آنها که در خیابان

فریاد می کشند

در مشت های گره کرده ی شان



تو

دست های زیادی داری

دست داری در قتل ناتالی وود

دست داری در غرق شدن کشتی های پرتغالی

دست گذاشته ای روی روزنامه ها

دستبرد زده ای به بانک ها

دست برده ای در فکر مردان



نگاه کن

آن مرد

هنوز دارد به تو فکر می کند

این را

از سایه اش فهمیدم

سایه ی زنی زیبا

که بر زمین افتاده است.